داستان کوتاه (درس زندگی از دختر بچه ۷ ساله) ...
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : سه شنبه 29 فروردين 1391
نظرات

 

امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم !
 
 اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه …
 
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه
 
میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی!
 
زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و… خلاصه فریاد میزدم که دیدم
 
یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید
 
هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید…
 
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی
 
نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه
 
کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو
 
پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد
 
بگیرین مزاحم دیگران نشین و … دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده
 
بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم
 
بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! http://tabriz-patoogh.blogfa.com/

ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت:
 
آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه!
 
این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین
 
قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره …
 
دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!
 
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش
 
بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور
 
بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
 
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که
 
برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! … اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
 
تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی
 
بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه!
 
چه قدرتمند بود!
 
همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور
 
کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین …





تعداد بازدید از این مطلب: 487
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود